سکوت سرد
هیچ گاه تنهایی و کتاب و قلم ، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت ... دیگر چه می خواهم ؟ آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند. عشق به آزادی ، سختی جان دادن را بر من هموار می سازد. غبار بامدادی مجال گفتن هیچ نیست به جز اینکه بگویم فقط بخوانید و نظر دهید. ای آزادی ، مرغک پر شکسته زیبای من ! کاش قفست را می شکستم و در هوای پاک بی ابر بی ، پروازت می دادم ! اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟ کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟ چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری... بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود ! « دکتر علی شریعتی » درد بزرگی است که عاشق باشی, اما معشوقی نداشته باشی و .. رنج عظیمی است که معشوق باشی, اما لیاقت عشق را در خود نیابی درد بزرگی است که عاشق باشی, اما معشوقی نداشته باشی و .. رنج عظیمی است که معشوق باشی, اما لیاقت عشق را در خود نیابی اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست او جانشین همه نداشتن های من است و اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم ببارد ای پناه گاه ابدی ام تو مهربان جاویدان آسیب ناپذیر منی و می توانی پناهگاه تمام بی پناهی هایم شوی تا خدا هست دلیلی برای نا امیدی نیست زنده بودن را به بیداری بگذرانید
00:27 | | رسول تجلی زاده | لطفا نظر بدهید [1]
طراح:ذهن زیبا
عناوین آخرین یادداشت ها
که سالها به اجبار خواهید خفت
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |